کد مطلب:148516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

پیشگویی و اندوه پیامبر و آله از شهادت حسین
ابن عباس می گوید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در محلی نشسته بود، در این هنگام حسن مجتبی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله تا او را دید، بی اختیار سرشك اشك از دیدگانش جاری شد و حسن علیه السلام را روی زانوی راستش نشاند.

سپس حسین علیه السلام آمد، حضرت باز بی اختیار گریست و او را روی زانوی چپش نشاند.

سپس فاطمه علیهاالسلام آمد، حضرت تا او را دید، اشكش جاری شد، فرمود: دخترم پیش بیا، او آمد و در مقابل آن حضرت نشست.

سپس علی علیه السلام آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله تا او را دید، اشك در چشمش حلقه زد، فرمود: برادرم! پیش بیا، حضرت علی علیه السلام پیش آمد و آن حضرت را در طرف راست خود نشاند.

بعضی از اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا شما هر یك از این افراد را دیدید، گریستید؟

حضرت در پاسخ فرمود: «سوگند به خدایی كه مرا به نبوت برگزید


و از همه ی جهانیان برتری بخشید، من و اینها گرامیترین خلق خدا هستیم و هیچ كسی برایم محبوبتر از اینها نیست، سپس ماجرای شهادت هر یك را شرح داد تا به حسین علیه السلام رسید فرمود: اما حسین او از من است، او فرزند و پسر من و بهترین خلق بعد از برادرش حسن است، او امام مسلمانان و خلیفه ی پروردگار جهان و پناه بی پناهان و دادرس مظلومان و مایه ی رحمت خدا بر همه ی خلایق است.»

او سرور جوانان اهل بهشت و باب نجات امت می باشد، امر او امر من و اطاعت او، اطاعت از من است، كسی كه از او پیروی كند از من پیروی نموده و كسی كه از فرمان او سرپیچی نماید، از من نیست، من وقتی كه او را دیدم به یاد مصایبی افتادم كه بعد از من به او وارد می شود... گویی او را می بینم كه تیری به بدنش می رسد و از پشت اسبش بر زمین می افتد، سپس همچون گوسفند او را مظلومانه ذبح می كنند.

در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه كرد و همه ی حاضران صدا به گریه بلند كردند. سپس فرمود: خدایا از آنچه كه بعد از من، نسبت به اهل بیتم روا می دارند به تو شكایت می كنم، آنگاه حضرت برخاست و به خانه اش رفت. [1] .


[1] فرائد السمطين، محمد حمويني شافعي، ج 2، باب 8.